انجمن شاعران اهل بیت (علیهم السلام) شهرستان بابل

در عرش بپاشند اگر بوی تنت را

ترسم بربایند ملائک بدنت را

میخانه بپیچندبر این ارض و سماوات

یک دم بگشایند کمی از دهنت را

برچشم سیاه تو اگر راه بیابند

ترکش ننمایند؛ بهشت عدنت را

در حلقه و سرحلقه شدی تا که دمادم

افزوده کنی دامنه ی انجمنت را

از روز ازل حک شده برپهنه ی سینه

برگنبد دوار صدای سخنت را

حالا علی و فاطمه یادت که می افتند

هر روز ببوسند شبیهت حسنت را


 

۳ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۲۳
انجمن شاعران اهل بیت شهرستان بابل
هرلحظه در وصال تو تاخیر میشود
اینجاهوای شهرنفس گیر می شود
عمریست با نبود تو یاخاتم الحجج
بغض غروب جمعه گلوگیر می شود
من ازشمااگرچه نشانی ندیده ام
داردغلام رو سیهت پیر میشود
شمعم که در نبودتواین اشکهای من
ازگوشه ی نگاه سرازیر می شود

این جمعه ها به روی کدامین گناه من
خط می کشی که امدنت دیر می شود



 

۰ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰۷ دی ۹۳ ، ۱۹:۵۵
انجمن شاعران اهل بیت شهرستان بابل

هر چند که عادت شده مشکل بنویسم

این مرتبه را آمدم از دل بنویسم

تصمیم گرفتم که کنار تو رسیدم

شش بیت غزل جای نوافل بنویسم

آرام در آغوش تو چون موج پریشان

بنشینم و از لذت ساحل بنویسم

حس می کنم هر بار کریمه شدنت را

شرمنده که باید دل غافل بنویسم

وقتی که نمک گیر تو خضر است چگونه

عنوان خودم را به تو سائل بنویسم

آنقدر ارادت به تو دارم که محال است

در شرح کرامات دلایل بنویسم

از شعر بنا نیست که آرایه ببارد

این مرتبه را آمدم از دل بنویسم



 

۶ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۱۸ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۲۶
انجمن شاعران اهل بیت شهرستان بابل

سخت است ولی وقت خود باشی و بعد
هم عصرو زمانه ات تورا نشناسد
بالاترازاین نیست غم غربت آه
که محرم خانه ات تورا نشناسد
خورشید درون آسمانی اما
پهنای کرانه ات تو را نشناسد
تو چون نخ تسبیح و مریدان به طواف
افسوس که دانه ات تورا نشناسد
بار عمل خلق به دوشت اما
سنگینی شانه ات تورا نشناسد
ازنور محمد به دلت آیت هاست
دنیا به نشانه ات تو را نشناسد
این شاعر درمانده که ابیاتی را
گفته به بهانه ات تورا نشناسد

۶ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰۵ تیر ۹۳ ، ۰۹:۲۵
انجمن شاعران اهل بیت شهرستان بابل

مثل بارانی که بر چشم سراب افتاده است

ماه امشب روی دست بو تراب افتاده است

تا که مثل تاک بانی خماری ها شود

رشته ی گیسوی تو در پیچ و تاب افتاده است

زعفران لبهات و لحنت از عسل شیرین تر است

با وجود تو دهان حور آب افتاده اشست

تا مبادا پشت خورشید از نگاهت خم شود

از نوک چانه به پیشانی نقاب افتاده است

در خصائص نقل کرده شیخ کلباسی چنین

تو به قدری عالمی پیشت کتاب افتاده است

پادشاهی جهان یا که غلامی حسین (ع ) ؟

روبروی تو دو حق انتخاب افتاده است

مادرت گرداند قنداق تو را دور حسین (ع)

قبل تو از چشم اهل خانه خواب افتاده است

" آمدی جانم به قربانت ولی قبل تو بر "...

روی دست فاتح خیبر طناب افتاده است

بعد از این شرمندگی را بیشتر حس می کنی

تا عمود خیمه ات پیش رباب افتاده است





 

۲ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۲۲ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۰۲
انجمن شاعران اهل بیت شهرستان بابل