همیشه داس قفس بر قفای تکرار است
همیشه جسم دریده غذای کفتار است
همیشه عشق به سمتی عجیب می چرخد
همیشه توی سرم بوی سیب می چرخد
همیشه بین دو رود پر آبِ در گردش
صدای آیه ی " امن یجیب " می چرخد
همیشه جنگ میان دو نسل می افتد
ولی خدای ، به دور غریب می چرخد
همیشه از طرفی تیغ تیز می آید
و سهم نیزه سر یک عزیز می آید
همیشه تیغ محبت ورید می خواهد
همیشه خالق خوبی شهید می خواهد
صدای حرکت اسبی به زوزه می پیجد
هوای آب به سودای کوزه می پیچد
هرار مست گرسنه نشسته در پی صید
هزاز تق تقِ دندان و پوزه می پیچد
و مرد تا خود زانو فتاده در ایثار
و بوسه های هزاران کمانکشِ خونخوار
ز سمت خونی میدان نوید پرپر شد
روایتِ خطِ نسلی سپید پرپر شد
و قلب ، مشک شکسته به میهمانی تیر
دو دست های دعای امید پرپر شد
نوشت : روز شهادت برای ما عید است
نوشت و در دل ایام عید پرپر شد
همان شروع تولد شهید بود و قضا
دوباره قرعه کشید و شهید پرپر شد
درخت سرو ، برای مثال جایز نیست
برای آن علمی که خمید ، پرپر شد!
و بیت داغ عروج تو استعاره ی خون
محیط سوره عشقت محیط ِ قاره ی خون
و جزء جزء تو اشعار پر کنایه ی شرم
و جزء جزء تو تسبیح استعاره ی خون
تلاوت بدنت را ورق ورق باید !
چو آسمان تنت غرق در ستاره ی خون